روانشناسی برخورد با جوان و نوجوان 2
نويسنده: محمد فولادی
اشاره
پایان دوران کودکی، آغاز دوره جدیدی است که هر انسانی باید آن را سپری کند. به اعتقاد کارشناسان و روانشناسان، این دوره که موسوم به دوران نوجوانی است، حادترین، حساسترین و بحرانیترین دوران زندگی هر انسانی است که لاجرم باید از این گردباد شدید عبور کند. این گردباد چنان همه وجود نوجوان را دستخوش تغییر میکند که او را دچار بحران هویت، تحیر و سرگشتگی میکند. چنین فردی با ورود به این مرحله هرگز آرام ندارد، همواره در حال جنبوجوش و التهاب است. بر موجی سوار است که هر لحظه انتظار رسیدن به ساحل نجات را دارد. بیقرار است و به هر سو میزند تا خود را به ساحل برساند.در واقع، نوجوان همان کودک 10 یا 11 ساله دیروزی و آرامی است که بیچون و چرا، دستورات و اوامر بزرگتر از خود را در خانه میپذیرفت. اما با ورود به این دوره و تنها به فاصله مدت زمان کوتاهی، به یک باره تغییر مشی داد، و برخلاف انتظار به همه کس و همه چیز نه میگوید، نه تنها همان کودک سر به راه دیروز نیست، بلکه کاملا فردی ماجراجو و پرخاشگر است. چهره او به ناگاه عوض میشود، لحن گفتارش تغییر میکند، رنگ پوست و لهجه، رفتار و مشی او به گونهای دیگر میشود و این همان چیزی است که والدین را شدیدا نگران کرده و موجبات تشویق خاطر آنان را فراهم میآورد.
بنابراین، آشنایی با مسائل و مشکلات نوجوانان و جوانان و بیش از هرچیز آشنایی با شیوه برخورد با آنان، ابتداییترین و ضروریترین نیاز و ابزار برای کسانی است که به نحوی با نوجوانان برخورد میکنند. زیرا هرگونه ناآشنایی و غفلت از این گونه مسائل بیش از بیش موجبات تشدید مشکلات آنان را فراهم میآورد. اما بیش از هر چیز توجه به چند نکته ضروری است:
1. اصولا فصل نوجوانی و جوانی، فصل معماوار، پیچیده و کوران دگرگون شونده و دگرگونساز و تغییر و تحول است. در این مرحله، گویا آدمی (کودک) میمیرد و انسان دیگر (نوجوان و جوان) زنده میشود. اساسا، نوجوان، کودک دیروز و یا کودک بزرگشده امروز و جوان نیز همان نوجوان دیروزی نیست، بلکه انسانی از نوع دیگر است. لذاست، که در برخورد با چنین انسانی، باید شیوه برخورد نیز نسبتبه، مقطع کودکی و... تغییر یابد.
2. سر معماوارگی و ابهام و پیچیدگی دوره نوجوانی و جوانی تنوع و گونهگونی مؤلفههای شناسا و ناشناسا، شناخته شده و ناشناختهای است که هویت نوجوان و جوان را شکل میدهد. هویت نوجوان و جوان امروزی، تحت تاثیر بسیاری از عوامل شناخته و ناشناخته درونی و بیرونی از جمله محیط، جامعه، خانواده، وراثت، ملیت، نژاد، طبقه اجتماعی ،زیستبوم، فرهنگ ملی و محلی و جهانی، میزان و تحصیلات، نوع تخصص، شغل، نوع گرایش سیاسی و... است. از اینرو، در شناخت هویت و مقتضیات و مسائل و مشکلات یک نوجوان و جوان و پاسخ بدان و اساسا در برخورد با آنان باید شیوهای متفاوت برگزید. یعنی نوع برخورد با یک کودک، نوجوان و جوان باید ماهیتا متفاوت باشد و نمیتوان در هر سه مقطع به یک شیوه با آنان برخورد کرد، در واقع برخورد با هر مقطع روانشناسی خاص خود را میطلبد.
3. برای شناخت نسل نو و تنظیم روابط و مناسبات سازنده با نوجوان و جوان، باید از چهار بعد و در چهار گرایش مقتضیات و مختصات یک نوجوان و جوان مطالعه شود: از بعد زیستشناختی، روانشناختی، جامعهشناختی و مردم شناختی. درواقع، برای برخورد شایسته با یک نوجوان و جوان، باید جوان از لحاظ زیستی، روانی، اجتماعی و مردمشناختی مورد مطالعه دقیق و موشکافانه قرار گیرد.
برای مثال، از لحاظ روانشناختی، برای برخورد مناسب و سازنده با یک نوجوان و جوان، باید مربی و کسی که با وی برخورد میکند، سه اصل مهم جلب اعتماد، فاصلهزدایی و ذهنیتشناسی را وجه همتخویش قرار دهد و آن را به عنوان اصلیترین و کارآمدترین ابزار مناسبات میان خود و جوان و نوجوان در نظر بگیرد.
الف. اعتمادسازی و جلب اعتماد از ابتداییترین ابزار یک مربی و یک مبلغ و یک پدر و مادر فهیم و فرهیختهای است که برای درک فرزند نوجوان و جوان خویش به کار میگیرند. در واقع، جلب اعتماد، پذیرش و مقبولیت فرد توسط مخاطب است. جوان و نوجوان باید ما را بپذیرند و تا زمانی که ما را به دیده قبول ننگرند و احساس نکنند که ما آنها را درک میکنیم، چیزی از ما نمیپذیرند.
ب. فاصلهزدایی و تفاوتزدایی، از دیگر مکانیسمهای روانشناختی برخورد با نوجوانان و جوانان است. فاصلهزدایی به معنی زدودن و کاستن فاصلهها و احساس همدلی و هم احساس شدن با مخاطب و القای قرابت و شباهتخود با مخاطب است. در حقیقتبا این کار، جوان و نوجوان احساس میکند نه تنها بین او، طرف مقابل هیچ فاصله و شکاف طبقاتی وجود ندارد که رابطهای کاملا صمیمی و همدلانه وجود دارد.
ج. ذهنیتشناسی مخاطب نیز از دیگر مکانیسمهای روانشناختی برخورد با کودکان و نوجوانان است. ذهنیتشناسی به این معناست که بدانیم مخاطب چگونه میاندیشد، به چه میاندیشد و مشکل اصلی او چیست و درباره ما چگونه میاندیشد. ذهنیتشناسی، در واقع داشتن هنر مخاطبشناسی است و اینکه در ذهن مخاطب نوجوان و جوان چه میگذرد.
برای حسن برخورد با مخاطب، به ویژه نوجوانان و جوانان، از منظر روانشناسی عمدتا به سه شیوه میتوان عمل کرد:
الف . رعایت نکات شکلی و صوری
یکی از قالبها و سبکهای برخورد با مخاطب این است که از لحاظ شکلی، ظاهری و صوری به نکات ذیل توجه نمود:1 . رعایت جاذبههای صوری: در برخورد با نوجوانان و جوانان، به ویژه کسانی که از موضع یک مربی و یا مبلغ برخورد میکنند، باید جاذبههای صوری از جمله رعایت روانشناسی برخورد، رعایت نوع رنگ پوشاک و به کارگیری رنگهای شاد و دلنشین را مراعات نمود . طبیعی است کسانی که از موضع یک مربی و معلم در برخورد با مخاطب از نوع پوشش با وقار، سنگین، پاکیزه، دارای رنگ جذاب و شاد استفاده میکنند، به مراتب تاثیرگذارتر از افرادی هستند که از پوشش مناسب و یا از نوع رنگ شاد استفاده نمیکنند .
2 . برخورد با نشاط و گشادهرویی: اساسا بهترین نوع برخورد با مخاطب، بویژه در نوع برخوردهایی که جنبه تربیتی داشته و از موضع مربی و معلم و مبلغ صورت میگیرد، علاوه بر داشتن هنر مخاطبشناسی و برخورداری از جواذب ظاهری و شکلی، میبایستبا نشاط و شادی و با گشادهرویی با مخاطب برخورد نمود . روشن است که تاثیر سخن و رفتار چنین افرادی به مراتب بیش از افرادی است که از جواذب ظاهری برخوردار نبوده، از هنر مخاطبشناسی بیبهرهاند و نیز در نوع برخورد رعایت ادب، وقار، نشاط و گشادهرویی را نمیکنند . البته، کسانی که از چنین هنرهایی بیبهرهاند، فاقد نفوذ کلام نیز خواهند بود .
3 . به کارگیری ادبیات دلنشین به فراخور حال مخاطب: از دیگر نکات لازمالرعایت و از جهت صوری و شکلی در برخورد با مخاطب، به ویژه جوانان و نوجوانان، به کارگیری زبان و ادبیات شیرین و دلنشین به تناسب فهم و درک مخاطب است . قطعا نوع زبان، ادبیات و برخوردی که با یک کودک، نوجوان و جوان و یا فرد میانسال به کار میرود، باید متفاوت باشد . مربیان و معلمانی که در برخورد با افراد مختلف و مخاطبین متفاوت، به تناسب سطح فهم و درک مخاطب و با شناخت درست مخاطب، از شعر، استعاره و ادبیات زیبا و دلنشین استفاده کنند، صد البته کلامی نافذتر از دیگرانی دارند که از این هنر بیبهرهاند و اینها حتما موفقترند .
ب . رعایت اصول تکوینی و باطنی
مراد از اصول باطنی و تکوینی، اصولی است که فرد باید بدون فریب، اغوا، ظاهری ساده، دورویی و تصنع بدان معتقد بوده و عملا بدان ملتزم و پایبند باشد . اجمالا، محورهای زیر را میتوان در قالب این اصول تکوینی و باطنی مطرح کرد .1 . خیرخواهی و خلوص نیت در برخورد: اساسا از جمله رمز و راز موفقیت در زندگی و در هر کاری، خلوص نیت است . آنگاه که مخاطب احساس کند که مربی در بیان و رفتار خود جز خلوص نیت و خیرخواهی ندارد، با جان و دل سخنان او را پذیرفته و وی را به عنوان الگو میپذیرد .
2 . صداقت در گفتار: اگر جوان یا نوجوان احساس کند که مربی در گفتار خود صادق است و بدون کمترین چشمداشت و به درستی و راستی قصد راهنمایی جوان یا نوجوان را دارد، البته، با جان و دل و صمیمانه کلام او را میپذیرد .
3 . ایمان و باور حقیقی به شایستگیهای جوان و نوجوان: از دیگر اصول لازم الرعایت این است که مربی باید قابلیت، استعداد و ظرفیتها و شایستگیهای جوان و نوجوان را باور داشته باشد و او را بپذیرد تا بتواند در او تاثیرگذار باشد . اگر حقیقتا مربی به شایستگیها و ظرفیتهای جوان معتقد نباشد، چگونه میتواند او را هدایت و یا ارشاد نماید؟ لازمه تاثیرگذاری بر فرد، علاوه بر پذیرش، باور داشتن به ظرفیتهای اوست .
4 . دوری و اجتناب از برخورد از موضع قدرت: از دیگر رمز و راز موفقیتیک مربی این است که به عنوان یک دوست و رفیق با جوان و نوجوان برخورد نماید . دوستانه و صمیمانه مسائل و مشکلات وی را به او متذکر شده و راه چارهای برای آن بیابد . طبیعی است که برخورد از موضع قدرت و قوت، با لجاجت و عدم پذیرش نوجوان و جوان مواجه خواهد شد و بهترین راه موفقیت و تاثیرگذاری بر مخاطب این است که از در دوستی با او وارد شده و صمیمانه با او برخورد کرد، نه از موضع قدرت .
5 . پایبندی عملی بدانچه توصیه میکند: از دیگر رموز موفقیت مربی این است که بدانچه توصیه، راهنمایی و ارشاد میکند، خود عملا پایبند باشد . طبیعی است، کسی که خود به صفتی پایبند نیست و عمل نمیکند، در صورتی که آن را به دیگری توصیه کند، مورد پذیرش و مقبول واقع نمیشود .
با رعایت اصول تکوینی و باطنی فوق، کلام و رفتار مربی میتواند به خوبی در جوان و نوجوان تاثیرگذار باشد .
ج . شیوهها و اصول رفتاری
مربی در برخورد با نوجوان و جوان علاوه بر رعایت اصول و قواعد شکلی و صوری و نیز اصول تکوینی و باطنی، که خود باید بدان متصف باشد، شیوهها و اصولی را رعایت نماید تا با برخورداری از روانشناسی برخورد، بتواند بهتر و بیشتر تاثیرگذار باشد . غالبا این اصول را میتوان در محورها و شاخصهای زیر بیان نمود:1 . سعه صدر، صبوری و مواجهه فراجریانی: صبر و استقامت، سعه صدر و برخورد فراجریانی در مواجهه با مسائل و مشکلات جوانان و نوجوانان از جمله اصول رفتاری مورد توصیه است .
2 . طمانینه در رفتار و اعتماد به نفس در گفتار: مربی و فرد تاثیرگذار باید از اعتماد به نفس کافی در گفتار و وقار و طمانینه لازم در رفتار برخوردار باشد .
3 . استخدام و به کارگیری علایق و سلیقههای مقبول و انگیزههای فطری نسل جوان: باید با شناخت ویژگی و خصوصیات رفتاری و گفتاری نوجوانان و جوانان و در واقع با مخاطبشناسی درست، دانست که از جمله ویژگیهای این قشر، تجدد و نوگرایی، تحرک، تلاش، امید، آرمانخواهی، آرمانگرایی، آزادی خواهی، نشاط و طراوت، لطافت، غرور، احساس خوشبختی، منزلتطلبی، جسارت و . . . میباشد . میبایستبا به کارگیری و استخدام علایق و سلیقههای معقول و متناسب با این ویژگیها با او برخورد و رفتار کرد .
4 . التزام به توصیه و برخورد و تبلیغ غیرمستیقم: بهترین شیوه تاثیرگذاری، برخورد و رفتار وتبلیغ غیرمستقیم است . البته، نوع تبلیغ و برخورد بیواسطه و غیرمستقیم و غیرزبانی به مراتب مؤثرتر، کارآمدتر و تاثیرگذارتر از شیوه برخورد مستقیم و زبانی است .
5 . تاکید بر عزت نفس، تقویتخودباوری، وقار و اعطای شخصیتبه مخاطب: از دیگر شیوههای رفتاری موردنظر در برخورد با نوجوانان و جوانان است . مخاطب نوجوان و جوان وقتی احساس میکند که مربی ضمن احترام گذاشتن به وی و تاکید بر عزت نفس وی، او را به عنوان یک شخصیتحقیقی و واقعی پذیرفته است و او را محترم میشمارد، به راحتی نه تنها سخنان او را میپذیرد که مجذوب و شیفته رفتار او میگردد .
6 . تحریک احساسات و عواطف: برای حسن تاثیر بر مخاطب، به ویژه نوجوان و جوان و با هدف تاثیر بیشتر و بهتر، ضمن شناخت روحیات و خلقیات مخاطب، با تحریک عواطف و احساسات وی میتوان بیش از پیش بر او تاثیرگذار بود .
7 . استفاده همزمان از اهرم تشویق و تنبیه: یکی از شیوههای صحیح تربیت و نیز برخورد شایسته و مناسب با مخاطب، تذکار صفات شایسته و بایسته و مناسب و مثبت و نیز صفات منفی مخاطب است . به عبارت دیگر، همانگونه که ترغیب، تحریک و تشویق مخاطب به کارهای شایسته و خوب لازم و ضروری است، منع، ردع و توبیخ و سرزنش وی در خصوص کارهای ناشایست نیز ضروری است . صرفا استفاده از اهرم تنبیه و یا تشویق مسیر و فرایند تربیت را دچار انحراف و افراط و تفریط خواهد نمود .
د . اصول حاکم بر طرز گفتار
از دیگر نکات لازم الرعایت و ضروری در برخورد با مخاطب، اصول حاکم بر گفتاراست که میتوان آن را در چند محور بیان کرد:1 . معلومات سنجی، گرایش فهمی و نیازسنجی مخاطب: باید ابتدا دانست که مخاطب به چه نوع مطالب، با چه زبانی و در چه قالبی و در چه سطحی نیاز دارد . به عبارت دیگر، معلومات سنجی، گرایش فهمی و نیاز سنجی پیش از القاء هر نوع مطلبی به مخاطب لازم و ضروری است تا نیاز سنجی درست صورت نگیرد و سطح فهم و نیاز مخاطب شناخته نشود، قطعا انتخاب نوع مطالب و نیز قالب ارائه و سطح مطالب بیمعنا خواهد بود .
2 . پرهیز از افراط و تفریط در گفتار و رفتار: از دیگر اصول حاکم بر طرز گفتار است . در واقع، از یک سو، بیانات و سخنان طولانی، خسته کننده و بدون به کارگیری ظرفیتهای گفتاری و کلامی و از سوی دیگر، بیانات و کلام کوتاه، مبهم و مجمل هر دو ناکارآمد و غیر کافی بود و وافی به مقصود نمیباشد .
3 . شروع سخن از بدیهیات و مسلمات: بیان و آغاز سخن از مشترکات طرفین بویژه اصول مسلم و بدیهی میان طرفین از دیگر ضروریات و اصول حاکم بر طرز گفتار میباشد .
*ساختار این متن از سخنرانی جناب حجت الاسلام علیاکبر رشاد، در نشریه مسجد 52، ص 20، مهر و آبان 79 اخذ شده، سپس بازنویسی شده است.
نظرات شما عزیزان: